او چطور کلک زدن را یاد گرفته است؟ کلکهای کوچک زندگی را میگویم... اینکه وقتی چیزی را میخواهی، که میدانی گرفتنش سخت است، از ناز و ادا استفاده کنی؟ اینکه چطور وقتی هانا شکلات میخواهد و میداند برایش خوب نیست، صدایش را نازک و یواش میکند و با کمرویی تقاضا میکند؟ آیا فکر میکند به این ترتیب به هدفش خواهد رسید...که من به خاطر آن مظلومیت معصومانه دلم میسوزد و شکلات را بهش میدهم؟
No comments:
Post a Comment